Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین - فتانه احدی:  روز گذشته و در آستانه یک سالگی حمله روسیه به اوکراین و آغاز جنگ، جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا، در سفری اعلام‌نشده و غیرمنتظره وارد اوکراین شد. این نخستین بار از آغاز حمله روسیه به اوکراین است که بایدن به کی‌یف سفر می‌کند. او در دیدار با زلنسکی بار دیگر بر پشتیبانی آمریکا از اوکراین تأکید کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این در حالی است که در فاصله یک سال که از جنگ گذشته، بسیاری جان باخته ‎اند و ویرانی‎ های زیادی هم به بار آمده است. اما از نقطه آغاز این جنگ تا کنون، چه گذشته است؟ امیرعلی ابوالفتح، تحلیلگر، مهم‌ترین دلیل شروع این جنگ را برآورد اشتباه روسیه، اوکراین و غرب عنوان می کند. از سویی هنوز نمی‌توان به طور قطعی گفت که این جنگ، جنگ ابرقدرت‌ها بوده یا کشمکش‌های دو کشور همسایه بر سر سرزمین و امنیت است. اما آنچه مسلم است برای اوکراین دامی پهن شد، دامی که مسبب آن آمریکاست؛ چرا که یک سال بعد از جنگ تازه اعلام می کند که قصد عضویت در ناتو را ندارد و ناتو هم می گوید که قصد پذیرفتن اوکراین را ندارد. 

در ادامه گفت‌وگوی همشهری آنلاین با امیرعلی ابوالفتح، تحلیل گر و کارشناس سیاست خارجی درباره جنگ اوکراین، تصمیم های روسیه و اوکراین و مواضع آمریکا در این جنگ را بخوانید.

بسیاری معتقدند که جنگ اوکراین، جنگ غرب علیه روسیه یا به عبارت دقیق‌تر، جنگ آمریکا علیه روسیه است. چرا زلنسکی وارد بازی آمریکا علیه روسیه شد؟
از یک سو نمی‌توان گفت که این جنگ، صرفا جنگ اوکراین و روسیه است، از یک سو هم نمی‌توان گفت که این جنگ، جنگ نیابتی آمریکا و روسیه نیست. 
یعنی از یک طرف اوکراینی‌ها امیدوار بودند بتوانند بعد از فروپاشی اتحاد شوروی به سمت غرب حرکت کنند. 
مانند روندی که کشورهای سابقا عضو پیمان ورشو، لهستان، مجارستان، چکسلواکی که بعدا دو کشور شد، بلغارستان و رومانی و سه جمهوری بالتیک ( استونی، لتونی، لیتوانی) به غرب پیوستندو عضو اتحادیه اروپا و ناتو شدند، آنها نیز این مسیر را طی کنند و به نهادهای اروپایی بپیوندند.
در واقع  بخش وسیعی از مردم اوکراین به ویژه مردم غرب این کشور می‌خواستند که به عضویت اتحادیه اروپا و ناتو درآیند.
آنها معتقد بودند که باید از زیر یوغ روس‌ها خارج شوند و به اروپا بپیوندند تا مشکلاتشان حل شود و از رفاه و امکانات غرب و اروپا برخوردار شوند که این تلاش اوکراینی‌ها در نهایت باعث خشم روس‌ها شد.
روسیه چون نمی‌خواست این اتفاق بیفتد، اقدام نظامی انجام داد و در سال ۲۰۱۴ کریمه را ضمیمه خاک خود کرد. در سال ۲۰۲۲ هم به اوکراین حمله کرد و  ۴ استان دیگر را به قلمرو خود افزود که این یک بخش ماجراست.

بخش دیگر ماجرا این است که دعوای بزرگتری شکل گرفته است. آمریکا  از همان زمانی که فروپاشی شوروی اتفاق افتاد روند گسترش ناتو به سمت شرق را آغاز کرد. در چند مرحله کشورهای لهستان و مجارستان و بعد چکسلواکی به عضویت ناتو درآمدند. سپس در سال ۲۰۰۴ سه کشور بالتیک عضو ناتو شدند و در سال ۲۰۰۸ قدم‌هایی برداشته شد که گرجستان و اوکراین به عضویت ناتو در بیایند.
 اینجا بود که روسیه به وی‍ژه برای عضویت اوکراین به ناتو مقاومت کرد و این را تهدید موجودیتی علیه روسیه دانست و اقداماتی را انجام داد. 
بنابراین فارغ از دعوای بین روس‌ها و اوکراینی‌ها، دعوای بزرگتری بین روس‌ها و آمریکا وجود دارد. 
آمریکا معتقد است که همه کشورها حق دارند وارد ناتو شوند و درهای ناتو به روی همه باز است این ادعایی است که آمریکایی‌ها دارند. روس‌ها نیز معتقدند که گسترش ناتو به سمت شرق تهدیدی امنیتی است و در نهایت این جنگ به وجود آمد. 

آیا زلنسکی روند جنگ را اینگونه پیش‌بینی نکرده بود و به همین دلیل وارد جنگ شد و پیش رفت یا اینکه می‌دانست و به آمریکا متکی بود؟
در این جنگ چند برآورد اشتباه رخ داده است. غرب معتقد بود که روسیه حمله نخواهد کرد. چون قبل از آغاز جنگ روسیه را تهدید کرده بودند و فکر می‌کردند که با این تهدیدها پوتین حمله نمی‌کند. 
روسیه برآورد اشتباه کرد که اوکراین مقاومت نمی‌کند، تصورش این بود با یک لشکرکشی تا پشت دروازه‌های کی‌یف، زلنسکی و کابینه‌اش فرار می‌کنند، حکومت سرنگون می‌شود، کل کشور در اختیار روس‌ها قرار می‌گیرد و جنگ خیلی سریع به پایان می‌رسد. 

از سویی نیز یک برآورد اشتباه از سوی غرب رخ داد. غربی‌ها تصور می‌کردند که روسیه نتواند جنگ را ادامه دهد. با تحریم‌های اقتصادی و فرستادن کمک به سوی اوکراین، روس‌ها زمین‌گیر و از این سرزمین‌ خارج می‌شوند. 

زلنسکی نیز روی حمایت غرب بیش از اندازه حساب کرده بود. شاید تصور می‌کرد اگر جنگ شروع شود، روسیه حمله کند و اقدام نظامی انجام دهد، غرب هم وارد جنگ با روسیه خواهد شد. 
در صورتی که جنگ یک سال طول کشیده است و غرب به تازگی قول داده‌ است که به اوکراین تانک بدهد، آن هم تا  به خط مقدم برسد زمان زیادی خواهد برد. چون تانک‌ها باید تولید و از گوشه و کنار دنیا جمع شود و به مرز اوکراین برسد. نیروهای اوکراینی باید آموزش ببینند یا برای جنگنده های اف ۱۶ خلبان‌ها باید آموزش ببینند و اینها زمان بر است.

اوکراینی‌ها انتظار داشتند بلافاصله قوای ناتو در اوکران مستقر و وارد جنگ مستقیم می‌شوند و شهرهای روسیه را بمباران می‌کنند و روس‌ها را به عقب می‌رانند که این اتفاق نیفتاد. 

بارها زلنسکی گفته است  ما تصورمان این بود که متحدان ما زودتر به داد ما برسند و سلاح‎های بیشتری به ما بدهند.  برخی نیز معتقدندکه سلاح‌هایی که غربی‌ها در اختیار اوکراین می‌گذارند صرفا برای ادامه بقاست نه پیروزی در جنگ. 

همین که اوکراین بتواند ۸۰ درصد باقی‌مانده را حفظ کند، برایش کفایت می‌کند. اینکه آن ۲۰ درصد از دست رفته به وی‍ژه کریمه را باز پس بگیرد حتی از نظر ژنرال مارک میلی رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا تردید جدی وجود دارد. 
از این جهت اوکراینی‌ها یا این جریان ناتوگرای اوکراین به رهبری آقای زلنسکی احساس سرخوردگی دارد و معتقدند که آن وعده‌هایی که داه شده بود، محقق نشده است.  در واقع براساس همان وعده بود که زلنسکی هیچکدام از پیشنهادهای مصالحه پوتین را نپذیرفت و درنهایت این مناقشه به جنگ منتهی شد.

یک سال از جنگ گذشته است؛ زیرساخت‌های اوکراین تخریب شده و عده زیادی کشته و آواره شده‌اند. بعد از گذشت یک سال می‌توان تا حد زیادی درباره این شرایط قضاوت کرد. به نظر شما زلنسکی به مردم اوکراین خدمت کرد یا خیانت؟

در واقع اشتباهاتی صورت گرفت و می‌توانست از وقوع این جنگ جلوگیری شود. اگر آمریکایی‌ها دغدغه روس‌ها را می‌پذیرفتند و جریان ناتوگرا در اوکراین به مخاطرات زندگی در همسایگی کشوری مانند روسیه پی برده بود و تلاش می‌کرد به جای اینکه اصرار کند به یک اتئلاف نظامی غربی بپیوندند، مسیر بی طرفی را در پیش گیرد و یا توازنی بین مناسبات خود از یک سو با مسکو از سویی دیگر واشنگتون و بروکسل برقرار کند، امکان مصالحه وجود داشت. 
اما جریان  ناتوگرا تصمیم گرفت به هر قیمتی حتی به قیمت رفتن به دهان شیر به غرب بپیوندند درحالیکه غرب هم از آن استقبال نکرد.
همه دعواها سر این بود که عضو ناتو بشود یا نشود. اکنون بعد از یک سال، زلنسکی اعلام کرده که ما نمی‌خواهیم عضو ناتو شویم و ناتو نیز اعلام کرده که نمی‌خواهیم اوکراین را به عضویت بپذیریم و اوکراین  از این جا رانده و از آنجا مانده شده است.

 اگر این همه خسارت و این همه تلفات و نابودی زیرساخت‌ها منجر به عضویت اوکراین در ناتو شده بود، شاید بتوان گفت که ارزشش را داشت، اما اکنون جنگ روی دست مردم اوکراین مانده است و اوکراین هم عضو ناتو نشده است در حقیقت از دو طرف ضررکرده است.

اما در مورد شخص زلنسکی را معتقدم که به عنوان یک فرد سیاسی و فرمانده جسارت و شهامت ایستادگی در برابر ارتش روسیه را داشت. اگر بخواهیم مقایسه کنیم بین اشرف غنی افغانستان و زلنسکی اوکراین می‌بینیم ارتش روسیه تا پشت دروازه‌های شهرپیش‌ رفته کرده اما او شهر را ترک نکرده است. حتی روزهای اول آمریکا گفت که برایت هواپیما می‌فرستیم سوار شو بیا خارج از اوکراین حکومت جدید تشکیل بده، اما او ایستادگی کرد. یعنی به عنوان یک فرمانده شهامت و جسارت دارد و قابل ستایش است که در برابر یک اشغالگر خارجی می‌جنگد اما اگر این درک را داشت که بتواند جلوی جنگ را بگیرد خیلی بهتر بود تا اینکه اکنون که جنگ شروع شده است، مقاومت قهرمانانه از خود نشان دهد. از این جهت قضاوت در مورد زلنسکی سخت است چرا که باید جنبه‌های منفی و مثبت آن را در نظر گرفت.

با توجه به اینکه۲۰درصد خاک اوکراین دردست روس‌ه و  ۸۰ درصد خاک آن حفظ شده است، آیا روسیه این فتح را کافی می‌داند یا باز هم پیشروی خواهد کرد؟ آیا می‌توان نتیجه این جنگ را پیش‌بینی کرد؟
اینکه روس‌ها بقیه سرزمین اوکراین را بخواهند بستگی به جنگ دارد. اگر غرب آنچه روس‌ها می‌خواهند را بپذیرد که با همین ۲۰ درصد که روس‌ها تصرف کرده‌اند، به مصالحه می‌رسند. اگر نه روس‌ها با یک وقفه، استراحت چند ساله و بازسازی دوباره نیروهای خود جنگ را آغاز خواهد کرد.

همانطور که در سال ۲۰۰۴ کریمه را گرفتند و در سال ۲۰۰۷ به سوی ۴ استان دیگر حرکت کردند، ممکن است ۴ سال در حالت نه جنگ نه صلح باقی بماند و  دوباره حمله ‎کنند. 
من معتقدم که دغدغه روس‌ها سرزمین نیست، دغدغه روس‌ها امنیت است اگر نگرانی امنیت روس‌ها تامین شود امکان اینکه اوکراین بتواند سرزمین خود را حفظ کند و بخش‌های از دست رفته را پس بگیرد، وجود دارد.

در مورد پایان جنگ نیز،به نظر می‌رسد هر دو طرف این جنگ در موقعیتی قرار گرفته‌اند که حیات و ممات خود را به پیروزی در آن گره می‌زنند. روس‌ها معتقدند که اگر در این جنگ شکست بخورند همه چیز را از دست خواهند داد وتمدن روس نابود می‌شود این برداشتی است که روس‌ها دارند. بحث بر سر زمین و برای مثال ۱۰۰ هزار کیلومتر مربع از خاک اوکراین نیست، چون روسیه آنقدر زمین دارد که زمین‌های اضافه تامین‌کننده خواسته‌اش نیست. 

روس‌ها معتقدند که اگر در اوکراین مقاومت شکسته شود تا ولادی‌وستوک باید عقب نشینی کنند. از این جهت در این جنگ می‌مانند و این جنگ برای آنها به جنگ مرگ و زندگی تبدیل شده است. حتی اگر آقای پوتین به هر دلیلی به مرگ طبیعی، کودتا، سرنگونی و ترور و... حذف شود، این برداشت که اگر الان عقب نشینی کنند، ماهیت خود را از دست می‌دهند در بین روس‌ها وجود دارد. 

غربی ‌ها هم همین تصور را دارند که اگر در دونباس شکست بخورند آن وقت در برلین، پاریس، لندن و بورکسل باید روس‌ها بجنگند. از این جهت برای غرب هم پیروزی موضوعی حیاتی است. فعلا چشم‌اندازی برای نتیجه جنگ وجود ندارد و طولانی مدت خواهد بود. اکنون در آستانه یک ‌سالگی آن هستیم که احیانا ۳، ۴ سال طول خواهد کشید. حتی این خطر وجود دارد که اگر روس‌ها احساس شکست کنند یا وزنه غرب آنقدر سنگین شود که شکست نظامی را به روس‌ها تحمیل کند، استفاده از سلاح اتمی هم دور از ذهن نخواهد بود. این جنگ بسیار سرنوشت ساز است و حداقل می تواند ۵۰ سال آینده نظام بین‌الملل را رقم بزند و پایانش خیلی متصور نیست. 

آیا آمریکا نیز روی موضع خود باقی خواهد ماند و این جنگ را رها نخواهد کرد؟
این جنگ خواسته یا ناخواسته برای گرفتار کردن روسیه طراحی شد. به قول خودشان برای اینکه دندان‌های روسیه را بکشند و اقتصاد روسیه را زمین‌گیر کنند، هزینه‌های سنگین جنگ را به کشوری که در رده کشورهای ثروتمند جهانی است تحمیل کنند، بازارهایش را به تصاحب درآوردند. 
به عقیده برخی نه تنها آمریکایی‌های به استقبال این جنگ نرفتند بلکه آن را به عنوان یک دام طراحی کردند. بنابراین تا زمانی که به اهداف خود در حوزه انرژی نرسند بعید است آمریکایی‌ها حاضر به مصالحه شوند. 
اکنون اختیار جنگ در دست زلنسکی نیست بلکه در دستان آمریکا و ناتو است و آنها تصمیم می‌گیرند که مذاکرات و توافق حاصل شود یا خیر. فعلا  غرب به رهبری آمریکا آماده هیچ مصالحه‌ای نیست مگر که شکست روسیه صورت گیرد.

در یک سال اخیر اتفاق‌های زیادی در روابط ایران با غرب به ویژه آمریکا رخ داده است آیا با توجه به افزایش تحریم و تقابل‌های جدی بین‌ غرب و ایران، موضع ایران تغییر خواهد کرد؟
خیر. من معتقدم ما تا آینده قابل پیش‌بینی به سوی کاهش تنش حرکت نخواهیم کرد. ما به سوی تزاید بحران در حال حرکت هستیم. هر روز مناسبات ایران با غرب رو به وخامت است، اما تا کی ادامه دارد را نمی‌دانم. 

با توجه به اینکه جنگ  و تقابل غرب با ایران موجب نزدیکی بیشتر ایران و روسیه شد، به نظر شما سیاست‌های غرب در قبال ایران به همین شکل ادامه پیدا می‌کند یا ممکن است در چارچوب همان برجام سر میز مذاکره برگردد؟  
جنگ اوکراین یکی از موضوعات مورد مناقشه است، اما حتی قبل از جنگ اوکراین هم امکان گشایش در مذاکرات برجامی وجود نداشت. ما قبل از جنگ اوکراین شاهد این نبودیم که توافق در دسترس بود اما جنگ اوکراین شرایط را بدتر کرده است، همکاری که ایران با روسیه دارد و اتهامی که غربی‌ها می‌زنند؛ ایران به روسیه پهپاد می‌دهد و روسیه این پهپادها را در جنگ استفاده می‌کند. این ادعایی است که ایران و روسیه بارها آن را رد کردند اما این تصوری است که غرب به وجود آورده است و با این شرایط امکان مصالحه دشوارتر می‌شود. ولی به این معنی نیست که پیش از این مشکلاتی وجود نداشته است و بحث برجام  این است که آمریکا به شرطی حاضر است تحریم‌ها را بردارد که ایران برجام پلاس و برجام‌های ۲،۳ و ۴ را بپذیرد. بنابراین مشکل برجام  کشمکش قدرت بین ایران و آمریکاست و موضوع اوکراین این وضعیت را تشدید کرده است.

کد خبر 743255 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها ایران و آمریکا هواپیما - پهپاد روسیه - اوکراین ایران و روسیه ولودیمیر زلنسکی جوزف بایدن

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: ایران و آمریکا هواپیما پهپاد روسیه اوکراین ایران و روسیه ولودیمیر زلنسکی جوزف بایدن برآورد اشتباه آمریکایی ها جنگ اوکراین اوکراینی ها علیه روسیه عضو ناتو روس ها یک سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۵۵۴۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اوایل انقلاب بسیاری از مشاغل مهم در اختیار معلمان بود

به گزارش «تابناک»، احمد مسجدجامعی  وزیر پیشین فرهنگ در یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان «آقای مدرسی» نوشت: از اقدامات نابخشودنی سال‌های اخیر، تغییر نام دانشگاه تربیت معلم یا در آغاز، دارالمعلمین مرکزی و دارالمعلمات تهران است که سابقۀ تأسیس آن به ریاست ابوالحسن‌خان فروغی، نزدیک به دو دهه پیش از راه‌اندازی دانشگاه تهران می‌رسد و بزرگانی چون عیسی صدیق‌اعلم، ملک‌الشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، علی‌اکبر سیاسی، سید محمدکاظم عصار، فاضل تونی، بدیع‌الزمان فروزانفر، محمدحسن گنجی و ...  و بعدها شکوه نوابی‌نژاد و سید محمد موسوی بجنوردی آنجا تدریس می‌کردند و استادان زنده‌یاد مجتبی مینوی، حبیب یغمایی، عبدالحسین زرین‌کوب، محمد معین، سید فخرالدین شادمان، محمود نجم‌آبادی، حمید عنایت، محمدامین ریاحی و ...  و بعدها مرحوم رجایی فارغ‌التحصیل آنجا بودند. طرفه‌ اینکه همزمان با تحولات ناشی از جنگ جهانی اول در پیرامون ایران از جمله تجزیۀ امپراتوری عثمانی و انقلاب بلشویکی در روسیه، اندیشمندان ایرانی به فکر آموزش‌وپرورش بودند تا با گسترش علم و معارف به توسعه و پیشرفت کشورشان کمک کنند. به‌هرحال، کمتر کسی از شخصیت‌های نام‌آور علم و مفاخر فرهنگ در تاریخ معاصر است که گذارش به این نهاد علمی نیفتاده باشد؛ هرچند جز استادان، فارغ‌التحصیلان و همکاران این دانشگاه و بنا و عمارت آنجا نیز بخشی از حافظۀ تاریخی پایتخت است.

زمانی من نیز در هیأت‌امنای آنجا عضویت داشتم و در همان دوره، ساختمان قدیم و محوطه‌های پیرامونش را، که مارکف، معمار برجستۀ روس‌تبار و همکاران ایرانی‌اش پدیدآورندۀ آنند، با کمک مدیریت‌های شهری و فرهنگی و آموزشی و میراثی، بازسازی و بازپیرایی و تکمیل و تجهیز کردیم تا به مناسبت صدمین‌ سال راه‌اندازی این مرکز علمی به موزۀ تربیت معلم تبدیل شود که البته، چنین نشد و بخش اداری را در آن مستقر کردند. این عمارت در شمال دانشکدۀ تربیت معلم دیروز و خوارزمی امروز در تقاطع خیابان عباس‌آبادِ پیش‌ترها و روزولت پیشین و شهید مفتح کنونی با خیابان خندق ناصری پریروز، شاهرضای دیروز و انقلاب اسلامی امروز قرار دارد. بخشی ویژه به شخصیت و آثار و رساله‌ها و پایان‌نامه‌ها و ترجمه‌ها و مقالات دربارۀ خانواده، شخصیت و آثار پروین اعتصامی اختصاص یافت که در کنارش، دیگر مدرسان، فارغ‌التحصیلان و بانوان معلم در این مجموعه معرفی شوند که از آن همه فقط تالاری با این نام باقی ماند. همچنین، سفارش ساخت سردیس پنج تن از شخصیت‌های برجستۀ این دانشگاه در دستور کار قرار گرفت و ساخته شد: خانم پروین اعتصامی، کتابدار و شاعر؛ آقایان مصاحب، بنیادگذار دانشنامه‌نویسی جدید؛ عبدالعظیم‌‌خان قریب، مصصح و تدوینگر نخست دستور زبان فارسی؛ عبدالکریم قریب، از پیشگامان رشتۀ زمین‌شناسی و محمدعلی رجایی، وزیر و نخست‌وزیر و رئیس‌جمهوری و قرار بود این کار ادامه یابد که چنین نشد: برای محمدباقر هوشیار، استاد برجستۀ تعلیم و تربیت و روان‌شناسی؛ غلامحسین صدیقی، استاد پرآوازۀ فلسفه و پدر جامعه‌شناسی و وزیر کشور دکتر مصدق و غلامحسین شکوهی، استاد برجسته و پدر تعلیم و تربیت امروز و نخستین وزیر آموزش‌وپرورش پس از انقلاب، که سخن او فراموش نمی‌شود: «معلم قلب آموزش‌وپرورش است.»

در همان سال‌ها، کلنگ بنای مسجدی را در محوطۀ آنجا به‌ یاد شهدای نامدار و گمنام معلم به زمین زدیم. همان‌جا گفتم اضافه‌کردن این بنا در هماهنگی با عمارت پیشین باشد و پیشنهاد دادم نام آن را مسجد معلم بگذاریم. پیش‌ترها، اتوبوس‌های شرکت واحد هنگام توقف روبه‌روی این دانشگاه، می‌گفتند: ایستگاه معلم؛ اما هم‌اکنون ایستگاه متروی آنجا به این نام خوانده نمی‌شود.

نمی‌دانم تربیت یا معلم، کدام‌یک مشکل دارد که بایستی نام قدیم‌ترین نهاد آموزش عالی کشور با آن همه سابقه و فارغ‌التحصیلان تأثیرگذار و دانشمندان صاحب‌نام تاریخ علم تغییر کند و احداث موزه‌اش با آن همه برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری به فراموشی سپرده شود. به‌هرحال، آموزش و شغل معلمی جایگاهی رفیع در فرهنگ و آیین ما داشته و دارد؛ تا جایی که در زمان جنگ‌های جهانی نیز این کار رها نشده‌ است؛ برای نمونه، درست در همان دورۀ اشغال تهران در شهریور 1320 به دست نیروهای متفقین، مردم پایتخت از فرهنگ غافل نبوده و مدرسه‌ای در حوالی میدان شوش دایر کردند که هم‌اکنون نیز فعال است و در تهرانگردی آنجا را شناسایی کردیم. در اهمیت معلم همین بس که به ارسطو معلم اول و به ابونصر فارابی معلم ثانی گفته‌اند. بین معاصران هم بسیاری از بزرگان خود را با عنوان معلم معرفی کرده‌اند؛ حتی اگر برجسته‌ترین و ممتازترین استادان دانشگاهی و حوزوی بوده‌اند، کسانی همچون سید محمد فرزان، زرین‌کوب، باستانی پاریزی، مطهری و شفیعی کدکنی و برخی این شغل و سمت را بر استادی دانشگاه ترجیح داده‌اند؛ همچون سید محمد محیط طباطبایی. در روزگار ما در تاجیکستان، به شخصیت‌های مهم معلم می‌گویند.

در اوایل انقلاب، بسیاری از مهم‌ترین مشاغل ازجمله ریاست‌جمهوری، نخست‌وزیری و نمایندگی مجلس و استانداری بحق در اختیار معلمان بود؛ معلمانی که در مسیر طبیعی آموزش و پرورش جایگاه واقعی خود را می‌یافتند و ازنظر اعتماد اجتماعی، بالاترین رتبه را در نظرسنجی‌ها داشتند. باید روز معلم را هم مغتنم شمرد تا به اهمیت این شغل شریف بیش از پیش، تأکید و حرمت طبقۀ معلم پاس داشته شود؛ نه‌تنها ازنظر مالی، که البته، آن هم بسیار ضروری است؛ بلکه ازنظر معنوی که اجازۀ اظهارنظر، دست‌کم در امور مربوط به آموزش‌وپرورش و مسائل دانش‌آموزان و معلمان و کتا‌ب‌های درسی و برنامه‌های آموزشی را داشته باشند.

در سال‌هایی که محصل مدرسۀ علوی بودم، آقای علی مدرسی، نوۀ دختری مرحوم آیت‌الله سید حسن مدرس نمایندۀ علمای نجف در مجلس شورای ملی و بعدها نمایندۀ مردم اصفهان و تهران در همان مجلس، معلم انشای ما بود. صورت و قامت بلند او با تصاویر جدش شباهت داشت و در رفتار او تفاوتی آشکار با دیگر آموزگاران دیده می‌شد. به روال آن سال‌ها، بیشتر معلمان با کت و شلوار و کراوات و صورت اصلاح‌شده سر کلاس حاضر می‌شدند. دفتر معلمان در کنار اتاق مدیریت بود. اتاق مشدی محمد، خدمتگزار مدرسه نیز در گوشۀ حیاط قرار داشت که هم برای معلمان چای می‌برد و هم غذای دانش‌آموزان را گرم می‌کرد. در زنگ تفریح، آقای مدرسی کنار پنجرۀ بستۀ آن اتاق و روبه‌روی پرچم برافراشتۀ ایران می‌ایستاد و ازآنجاکه قدی بلند داشت، پای چپش را تا می‌کرد و کف کفشش را به دیوار پشت‌ سر تکیه می‌داد. دیگر معلمانی که در حیاط کنار او می‌ایستادند، آقایان فیض دبیر علوم اجتماعی، حاج‌فرج (سروش امروزی) داروساز و معلم شیمی و مهندس مجمریان دبیر جبر و مثلثات بودند. آقای مدرسی در مدرسه و هنرستان بزرگ صادق اسبق، رضاشاه سابق و امام جعفر صادق(ع) کنونی، روبه‌روی ایستگاه قدیم ماشین دودی در خیابان «گار ماشین» دیروز و ری امروز با آن بنای رفیع و زیبای قاجاری که خوشبختانه تخریب نشده‌است؛ نیز تدریس می‌کرد؛ البته نه انشا، بلکه علوم فنی و مهندسی و من یک‌بار، به محوطۀ هفت‌هکتاری آنجا که با صدها درخت چنار تناور و بناهای کارگاهی و کلاس‌ها و تالارهای و زمین‌های متعدد ورزشی و غیرورزشی به دست مهندسان اتریشی ساخته شده بود، رفتم و در تهرانگردی سال‌های اخیر دوباره ازآنجا دیدار داشتم.

در همان سال‌ها، با کمک ایشان و دیگر معلمان، نخستین روزنامۀ دیواری و سپس نشریه‌ای به نام «پیوند» در قطع پالتویی و بعد رقعی و آخر سر هم 4آ منتشر می‌کردیم که انتشار آن تا سال سوم دبیرستان، سیکل اول، دوام آورد و گروهی همنام با نشریه داشتیم و آقای مدرسی نیز دربارۀ آن سرود: «تا به راه دوستی‌ها سخت‌پیوندیم ما/  چهرۀ زیبای هستی را چو لبخندیم ما// کشتی اخلاق را در بحر طوفان‌زای غم/ ناخدایی بس دل‌آرام و خردمندیم ما».

در آن زمان، آقای مدرسی به آقای روزبه، مدیر مدرسه، گفته بود که ما این همه دکتر و مهندس تحویل داده، اما یک نویسنده تربیت نکرده‌ایم و از او خواسته بود که رشتۀ ادبی را راه‌اندازی کند. آقای روزبه پاسخ داده بود که اگر شمار داوطلبان به هشت تن برسد، چنین می‌کند و چنین شد؛ هرچند بیش از یک سال دوام نیاورد و فضا و مدیریت مدرسه با چنان تفکری همراهی نداشت.

در همان یک سال رشتۀ ادبی، نشریه‌ای به نام «شبنم» البته فقط یک شماره منتشر کرد که عملاً می‌توانست مانع کار نشریۀ پیوند باشد و شعری هم در صفحۀ اول آن آمده بود: «اشک گل شبنم شد و این را سرود/ دردها شد جان من خود را نمود»؛ پس‌ازآن، همان گروه نشریۀ «چکاد» را داد که آن هم یک شماره بیشتر دوام نیاورد و مشاور هردو نشریه معلم راهنمای آن دوره سید کمال خرازی بود که نام وی در شناسنامۀ اثر می‌آمد.

آقای مدرسی یک‌بار انشای من را که سال‌پایین‌تری بودم، به کلاس آن‌ها برد. در آن سال‌ها، از آثار آقای محمدرضا حکیمی به‌ویژه کتاب «سرود جهش‌ها» تأثیر می‌پذیرفتم: «سرودی است خواستیمش خواندن ... ». در آن انشا، عبارات انقلابی از این‌گونه آورده بودم: «هنگامی که اشک یتیمان و خون شهیدان به صورت زیور تاج شاهان درآید، این شما جوانانید که ... ».

آقای علامه، مدیر ما، دفتر صدبرگ جلدچرمی انشایم را که در آن اشعاری از اخوان و آزرم و فروغ و ... آورده بودم، گرفت و به من گفت: «شما دیگر انشا ننویسید.» آقای مدرسی هم گفت: «عیب ندارد، شما کتاب بنویسید» و من شروع کردم به خواندن کتاب «تاریخ چیست؟» ای. اچ. کار ترجمۀ حسن کامشاد، که با طرح جلدی ساده و زیبا در انتشارات خوارزمی چاپ شده بود و نوشتن مطلبی را آغاز کردم؛ شبیه چنین چیزی که اگر کسی به تنهایی در جزیره‌ای به سر ببرد، هیچ‌گاه تاریخ شکل نخواهد گرفت؛ تاریخ محصول اجتماع و روابط جمعی است و نوشته‌هایم را به آقای مدرسی دادم و او در کنارش نوشت: «شما خوب می‌نویسی/ شما خوب می‌نوشتی/ چرا حالا افتاده‌ای؟!» و من این‌طور احساس کردم که آن لحن و ادبیات ممنوعه را بیشتر می‌پسندید. سرانجام در سال‌های بالاتر، هم زنگ انشا و هم رشتۀ ادبی برچیده شد و ما هم بر همان روال مدرسه به رشتۀ ریاضیات پیوستیم.

آقای مدرسی در سال‌های مدرسه، کتاب‌هایی هم برای مطالعه به ما می‌داد؛ ازجمله «بازیگران عصر طلایی» ابراهیم خواجه‌نوری که آن وقت‌ها در بازار نبود و خودش هم دربارۀ مرحوم مدرس کتابی مفصل نوشته بود با عنوان «قهرمان ملی ایران». آقای مدرسی می‌گفت که جدش طبعی لطیف داشت. در آن سال‌ها، تصویری از سردار سپه در کتیبۀ قاب بیضی‌شکل سردر باغ ملی قرار داشت. اوایل انقلاب، به گفتۀ همکارانم در شورای شهر، آقای خلخالی به این دلیل می‌خواست سردر این بنا را ویران کند؛ اما پرسنل آتش‌نشانی مرکز در میدان حسن‌آباد همکاری نکردند و گفتند نردبان سیار خراب است. به‌هرحال، سردارسپه با مقدماتی دربارۀ ساخت آن عمارت، نظر مدرس را می‌پرسد و او می‌گوید: «سردر خوب است؛ اما آن تصویر دوروست.» واقعاً هم دو تصویر بود؛ یکی رو به خیابان مریضخانۀ پریروز یا سپه دیروز یا امام خمینی امروز و دیگری رو به محوطۀ باغ ملی. این‌گونه به خاطر دارم که آقای مدرسی می‌گفت اثری به نام شوخی‌های مدرس یا چیزی شبیه به آن پیش‌ترها انتشار یافته است.

اختلاف مدرس با دیگران بر سر حفظ اصول مشروطیت بود؛ یعنی چندان کاری به مسائل شخصی این و آن نداشت. با رضاشاه مخالف بود؛ چون هم برآمدن و هم مشی و رفتارش را در چهارچوب قانون اساسی مشروطه نمی‌دانست، هرچند با رئیس‌الوزرایی او مشکل نداشت؛ برای نمونه جایی از بلدیه نام می‌برد و آن را به بلدیۀ مشروطه و بلدیۀ استبداد تقسیم‌بندی می‌کند. درواقع، کار بلدیه که روشن است؛ اما اینکه بر کدام پایه استوار باشد، مسألۀ مدرس بود.

زمانی مصوبه‌ای را در شورای شهر گذراندیم که خانۀ تاریخی مدرس در عودلاجان، که انبار کتاب‌های انتشارات اسلامیه قدیم‌ترین ناشر تهران بود، خریداری و نگهداری شود. دربارۀ مکان درست این خانه ابهاماتی وجود داشت. از آقای مدرسی کمک خواستیم. او با اطلاعات وسیعی که داشت، درستی انتخاب ما را تأیید کرد و آن محوطه و بنا را کسی خرید و بازسازی کرد. در روزی که با سخنرانی رئیس مجلس وقت، آقای دکتر لاریجانی و من آنجا بازگشایی شد، باز هم فراوان به سخنان و اشارات آقای مدرسی استناد کردیم.

در همان ابتدای راهروی بیرونی خانۀ مدرس، اتاقی است که خدمتکارش در آنجا بود و در را به روی این و آن می‌گشود و بساط چای و قلیان را برپا می‌کرد و مورد احترام بود؛ اما ضد مدرس، خبرچینی می‌کرد. وقتی به آنجا رفتم، بی‌اختیار یاد بیتی افتادم که معلم ما پس از نقل چنین رویدادهایی می‌خواند: «کس نیاموخت علم تیر از من/ که مرا عاقبت نشانه نساخت».

باری این سال‌ها دهمین دهه از زندگی این شمع فروزان تعلیم و تربیت است. عمر و عزتش پایدار باد. 

روز معلم مبارک.

دیگر خبرها

  • اینسایدر: برنامه پوتین جنگ همه‌جانبه با ناتو نیست، تضعیف درونی است
  • حمله هوایی و موشکی روسیه به مقر فرماندهی ارتش اوکراین/حمله پهپادی اوکراین به مناطق مختلف روسیه/اوکراین ۳۰۰ هزار پهپاد می‌خرد
  • تسلیحات اهدایی ناتو به اوکراین، سر از نمایشگاه مسکو درآورد+ عکس
  • اوایل انقلاب بسیاری از مشاغل مهم در اختیار معلمان بود
  • زلنسکی: پس از پایان جنگ انتظار داریم به عضویت ناتو درآییم
  • استولتنبرگ: اعتماد اوکراین به ناتو خدشه‌دار شده است
  • زلنسکی: روسیه از سرعت پایین انتقال تسلیحات به ما بهره می‌برد
  • آخرین تحولات اوکراین| تاکید دبیرکل ناتو بر انتقال سریع تسلیحات به کی‌یف
  • تحولات اوکراین| زلنسکی ناتو را به بدقولی متهم کرد
  • نشست وزرای دفاع ناتو برای ادامه حمایت از اوکراین برگزار می‌شود